اشیانه ی منو خدای من

اشیانه ی منو خدای من

دلم برای خودم تنگ میشود

به نام همون خدای مهربون قصه ها

 

به نام همون خدای مهربون قصه

 

همون خدایی که شده مهربون دلها

همون خدایی که نقاشی میکنه دوتا دوتا قلب های تنها

همون خدایی که رسیدن به قلب گم شدت رو می سپاره به دست سرنوشت

سرنوشت هم برات ننوشت و ننوشت و ننوشت وقتی هم نوشت خیلی بد نوشت

اما باور کن هرگز نمی توان سرنوشت را از سر نوشت

خدایا به من از عشق خداییت جرعه ای شراب بده که در این میخانه ی سر در گم دنیا مانده ام تک و تنها بی جام شراب

خدایا غلام در گاهت نیستم   !

من بنده  حتی لحظه ای شکر انعام تورا نگفتم  گناه کردم و به تکرار گناهم اسرار

آخ  .....  نه  گناهم را فاش کردی و نه نعمتت را ازمن  دریغ  کردی  اگر اطاعتت می کردم چه می کردی  ؟؟

پایان  این قصه کجاست  نمی دانم ؟!!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

پایان این قصه کجاست نمی دانم ؟؟؟


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ashyane.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM